النا فرشته کوچولوالنا فرشته کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

النا فرشته کوچولوی مامان و بابا

نوروز 93

  النای عزیزم دختر عزیزیتر ازجانم  بهار ثانیه ثانیه می آید و اینجا کسی هست که به اندازه تمام شکوفه های بهاری برایت آرزوهای قشنگ دارد امسال که یکسال دیگر بزرگتر شده ای و مهربانی هایت امید زندگی من و بابا شده  خدا را شکرگزاریم و بخاطر اینکه در این زندگی، بهاری، همچون تو را به ما هدیه داده سپاسگزاریم شکوفه بهاری زندگی من عیدت مبارک ماه من چهره برافروز که آمد شب عید عید بر چهره همچون ماه تو می باید دید  ماه من عشق من گل من عیدت مبارک ...
3 ارديبهشت 1393

کلمات جدید 17 و 18 ماهگی

النا کلمات جدیدی میگه مثل : بابا جون -- مامانو  (مامان جون)  - بشین -  نون --  دوغ--  چطوری؟ - بیبیب ( ماشین) -- نونو  ( لباس) --- نی نای ( آهنگ )  - قزبونش بشه مامانیییییییییییییی ...
18 اسفند 1392

17 و 18 ماهگی النایی

النای من روز به روز زیبا تر و شیطون تر میشه  خیلی باهوش و زرنگه هر وقت بابا علیرضا میاد خونه سریع میدوه دم در و میپره بغل باباش میگه بابا ژون بعد هم محکم بابا رو بغل میکنه و میبوسه و خودش رو تو دل بابایی جا میکنه  النا به من میگه مامانووو    یعنی مامان جون  به خاله ها میگه مامان و به بقیه خانمهایی که دوستشون داره میگه عمه  اسم دایی امین رو قشنگ میگه  دوست داره که همه باهم باشیم همه رو دور هم جمع میکنه یک جا و بعد شروع به بازی میکنه      یه کار جالب: النا آواز میخونه خیلی تو ژست قرار میگیره و شروع میکنه به خوندن    تشخیص 80 تصویر : برای دخملیم کارتهای ت...
18 اسفند 1392

دندون 7 و 8 النایی

دخترم جدیدا داره تند تند دندون در میاره یکی دیگه از دندونهای پایین ویکی هم دندون آسیاب پایین مبارک باشه دخملی عزیزم (92/10/19)   ...
21 دی 1392

شناسایی افراد اشیا وحیوانات در 15 و 16 ماهگی

النای قشنگم در 15-16 ماهگی وقتی ازش میپرسی امین کو ؟ رکسانا کو؟ خاله کجاست ؟با انگشت  نشون میده  عکس حیوانات رو هم میتونه نشون بده شیر -اسب- سگ- گنجشک- گربه- گاو- وهرچی شبیه اونهاست  میوه های متفاوت: سیب - موز- انار- نارنگی  النا تا 3 میشمره یت دو ته دخترم ماه منه  ...
15 دی 1392

النا در 16 ماهگی

  یک کار جالب النا میتونه اسم خودش رو بگه15 دی ماه 92 وقتی با النا صحبت میکردم ازش پرسیدم اسمت چیه مامانی؟ خیلی راحت گفت نلنا وای چه عالی   تبریک میگم دختر گلم بابایی و مامانی کلی خوشحالن النا میتونه توی یکسال و سه ماه و 10 روزگی اسمش رو راحت بگه  بقیه کارهای جدید النایی   ا لنا کاملا میتونه خودش غذا بخوره-  وقتی پرنده ها رو تو آسمون  میبینه میگه جیک جیک وقتی ازش میپرسی پارک کجاست نشون میده کلمات جدید:     افت (رفت) - افتاد- برگرد- بینی- نی نی - به به - تبش (کفش) - نی  (نیست) -             ...
15 دی 1392

شب یلدای النای قشنگم

النای من روز به روز شیرین تر وقشنگتر از روز قبلش میشه امسال دومین سالی هست که شب یلدا رو سه نفری جشن میگیریم النایی مامانی وبابا جونی  شب یلدای خوبی بود بابا علیرضا  برای دختر گلم کادو  میز و صندلی خریده بود النا خیلی ذوق کرده بود واصلا از صندلی پایین نمی اومد قربونش بشه مامان  بعد از جشن سه نفری رفتیم خونه مامانی تا بلند ترین شب سال رو با مامان جونی بابا جونی و خاله ها وداییها و..... دور هم باشیم وفال حافظ بگیریم اونجا هم  همه بودن و خیلی خوش گذشت حافظ خوانی داشتیم  انار و...... خوردیم جای عمه ها وعموها وبابا جون ومامان جون دیگه هم خالی           ...
15 دی 1392

خاطرات 14 -15 ماهگی

من و النایی و بابایی برای مراسم محرم رفتیم طبس خیلی خوش گذشت جاتون خالی  النا جدیدا خیلی خانم شده کفشای مامانشو میپوشه کیف منو برمیداره شال رو سرش میندازه و میره جلو آیینه خودشو نگاه میکنه و برای خودش دست میزنه دوست داره از پله ها بالا پاین بره  خودش لیوان اب و میگیره واب میخوره  توی ماشین شیشه ماشین رو بالا پایین میکنه  هر چی ازش میپرسی میگه نه  النا میای بغلم میگه نه میخوای بخوابی میگه نه و.........       ...
24 آذر 1392